تولد عشق
بعد از سالها مهاجرتم به تهران و فراز و نشیب های طولانی بالاخره سال 83 ازدواج کردم سال اول زندگی ام قابل تعریف نبود البته بد هم نبود اما از ابتدای سال دوم وارد عصر یخبندان شدم وارد برزخی شدم که تحمل اش برای هیچ کس در شرایط فعلی ممکن نیست استخوان هایم یکی یکی ترک برداشتند به قول پروین اعتصامی :
تهی پای رفتن به از کفش تنگ بلا در سفر به که در خانه جنگ
بالاخره پس از کش و قوس های فراوان و طولانی در 1387/08/07از هم به سلامتی و میمنت توافقی جدا شدیم و روز بعد هم تو دفتر خونه طلاق مان ثبت شد و من با خودروی خودم ان خانم و مادرش را رسوندم در خونه شان و در بین راه به انها گفتم که اگر در حقم ستم کردند من حلال شان می کنم
مدتی بود در گیر و دار جدایی بودیم که موضوع را با دختر خانومی که از سال 86 با من همکار شده بود در میان گذاشتم قبل از اینکه بهش بگم خوابی دیده بودم که من با اون همکارم ازدواج کردیم با هم رفتیم تو هجره چرا دروغ بگم من این دختر را انتخاب کرده بودم دختر لاغری بود اما یک مقداری بی قرار بود این منو عذابم می داد ولی خوب دلم دوری اش را تحمل نمی کرد یک جورهای بهش وابسته شدم به خودم گفتم اول عصر یخبندان را فراموش کن بعد بهار از راه می رسه بهم گفته بود پسری را دوست داره عید بود دیدم خوب اونم دل در گرو کس دیگه ای داره با یک دختر خانومی آشنا شدم که خواهرش را به من معرفی کرد بعد از حدود یک ماه مذاکره توافق کردیم ازدواج کنیم به آزمایش رفتیم و قرار شد غروب یک روزی عقد کنیم من دیدم که اون دختر را با همکار مقایسه می کنم و همکارم سنگینی می کرد البته چون آن خان 19 سال از من کوچیکتر بود همکارمو صداش کردم به آشپزخانه اداره بهش گفتم خیلی به دلم نمی شینه همکارم به من گفت این خیلی خطرناکه و بده بهش گفتم من دختر مثل تو رو می خوام اما گویا متوجه من نشد شاید هم متوجه شد نخواست چیزی بهم بگه اما موضوع ازدواجم بهم خورد من البته هیچوقت سو استفاده نمی کنم نتونستم بهش حالی کنم که دوست اش دارم اما اکثر اسرارمو می دونست من همیشه این چند وقتی که با هم کار می کنیم بهش توجه خاصی داشتم آنم مثل من عصبی بود مثل من هم گاهی بد خلقی می کنه زود از کوره در میره و گاهی اوقات چند روزی طول می کشه آروم بشه البته در این سن یک مقدار غیر طبیعیه که چند روز طول می کشه آروم بشه اما تو تهران آدمی خوبخود هم غیر طبیعیه چه برسد که ناملایمات را هم تحمل کنه تا اینجا به نظرم دختر بدی به نظر نمی رسه اصولا ترک زبان ها یک مقدار یک دنده هستند مثل خودم مثلا چند روز پیش از شرکت پ اومده بودند بازرسی بازرسه یک ایرادی از کار گرفت اون برگشت گفت کسی بهم نگفته بود در حالی که خودش قبل از اینجا تو مرکز اداره هم به این کار مشغول بود یک مقدار لج منو در آورد ولی این حرفها یک مقداری هم طبیعیه چون ممکنه از موقعیت شغلی اش نگران بشه اما من که نمی خوام بهش صدمه بخوره در واقع د و س ت ا ش د ا ر م